فمینیسنتهای جهان شگفتزده شاهد بودند که زنان ایرانی نمیپذیرفتند به نام انقلابی که خود فعالانه در آن حضور داشتند، تن به احکام ارتجاعی آیتاللهها بدهند. آنان به درستی یادآور میشدند: "برای اولینبار در تاریخ انقلابها زنانی پیدا شده بودند که میگفتند: ما نمی خواهیم فراموششدگان انقلاب باشیم و نمیتوانیم به نام انقلاب هر چیزی را بپذیریم.
خیزش خودجوش زنان در اسفند سال 57 در اعتراض به حکم آیتالله خمینی مبنی بر رعایت حجاب اسلامی اگرچه به درازا نکشید و در نطفه خفه گشت، ولی تجربهای گرانبار بود در مبارزات زنان در دفاع از هستی جنسیتی خویش که متأسفانه در این سی سال گذشته کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با سرکوب این جنبش بود که تبعیض جنسی در حکومت جدید بنیان گرفت. ناآگاهی جامعه نسبت به موضوع مزید بر علت شد، مردان آن را مشکل خود نمی دانستند، چپها جدیاش نگرفتند و ملی - مذهبیها جبههای به نفع و حمایت از خمینی گشودند، و در این میان، زنان هنوز فاقد آگاهی لازم بر "مسئله زن" بودند. نتیجه اینکه؛ عمر خیزشهای اعتراضی به بیش از یک هفته نرسید و بسیار سریع در خود پژمرد.
خیزش زنان ایران اما در بعدی جهانی از همبستگی زنان دیگر کشورها برخوردار شد. دلبستگی شورانگیز فمینیستهای جهان به انتشار اعلامیه و یا بازتاب خبرها محدود نماند. عدهای از آنان شتابان راهی ایران شدند تا با حضور خویش در این جنبش بزرگ، همبستگی خود را با آن اعلام دارند؛ "وقتی زنان ایرانی زنجیرهایشان را پاره می کنند، همهی زنان جهاناند که همراه آنها به پیش می روند." همآنان بودند که از این روزها فیلم و خبر تهیه کردند، گزارش برای نشریات غربی نوشتند و بعدها خاطرات خود را کتاب کردند.
زنان جهان در دفاع از زن ایرانی در سراسر جهان غرب، از پاریس، رُم، میلان، مادرید، بارسلون و بروکسل گرفته تا مونترال، ونکور، واشنگتن و نیویورک بهپا خواستند، تظاهرات برپا کردند، و اعلام داشتند که؛ "ما همه ایرانی هستیم" و "پیکار زنان برای آزادی مرز نمی شناسد". متأسفانه تا کنون هیچ شخص و یا نهادی گزارش این فعالیتها را که به شکل پراکنده، از نادر اسناد بهجا مانده از آن روزها هستند، جمعآوری نکرده است.
مهناز متین، پژوهشگر جنبش زنان، و ناصر مهاجر، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، چند سال پیش تصمیم گرفتند تا در بررسی موضوعِ چگونگی برگزاری نخستین مراسم هشت مارس در ایرانِ پس از انقلاب و خیزش زنان علیه حجاب که همزمان با آن بود، اسناد و مدارک موجود را بکاوند. حاصل چند سال پژوهش آنان کتابیست در دو جلد، بالغ بر هزار صفحه. نخستین جلد آن "تولدی دیگر" نام دارد و به خیزش خودجوش زنان در این هفته پرداخته است. جلد دوم تحت عنوان "همبستگی جهانی" به نقد و بررسی اسنادی پرداخته که زنان جهان در دفاع از زنان ایران بهجا گذاشتهاند. مؤلفین هر جا که لازم دانستهاند به مصاحبه با زنانی نشستهاند که در آن سال در ایران حضور داشتهاند. حاصل سالها زحمت آنان مجموعهایست قابل استناد برای هر آنکس که بخواهد در این زمینه اطلاعی کسب کند. بسیاری از اسناد آمده در این اثر برای نخستینبار به زبان فارسی منتشر می شوند و این خود بر ارزش آن می افزاید.
در همین ایام است که "کمیته بینالمللی حق زنان" در 15 مارس (24 اسفند 57) در حمایت از جنبش زنان در ایران، در پاریس بنیان گرفت. این کمیته که ریاست آن را سیمون دوبووار برعهده داشت و شماری از چهرههای آشنای جنبش فمینیستی اروپا در آن حضور داشتند، در نوزدهم ماه مارس هیأتی 18 نفره را به ایران اعزام داشت. اینها روزنامهنگار، عکاس، سینماگر، نویسنده و دانشگاهیانی از فرانسه، ایتالیا، آمریکا، آلمان و همچنین زنی فمینیست از مصر بودند. همه اینان از جمله شخصیتهای شناختهشده جنبش زنان در غرب به شمار می رفتند. این عده به جمعی از زنان فمینیست آمریکایی در تهران پیوستند که از چند هفته پیشتر در ایران حضور داشتند.
فمینیسنتهای جهان شگفتزده شاهد بودند که زنان ایرانی نمی پذیرفتند به نام انقلابی که خود فعالانه در آن حضور داشتند، تن به احکام ارتجاعی آیتاللهها بدهند. آنان به درستی یادآور می شدند: "برای اولینبار در تاریخ انقلابها زنانی پیدا شده بودند که می گفتند: ما نمی خواهیم فراموششدگان انقلاب باشیم و نمی توانیم به نام انقلاب هر چیزی را بپذیریم. در انقلابهای گذشته چنین اتفاقی نیفتاده بود...اینهمه باعث می شد که ما با شور و شوق مبارزهی زنان ایران را دنبال کنیم."
خلاف خبرهایی که نشریات غربی از جنبش زنان ایران و حضور فمینیستهای غربی در این کشور می نوشتند، در نشریات داخل کشور هیچ خبری از این حضور به چشم نمی خورد.
هیأت اعزامی با عدهای از بلندپایگان دولتی، مسئولین کشور و آیتالله خمینی دیدار به عمل آورد. در طی همین دیدارها بود که بر سر رعایت و یا عدم رعایت حجاب در میان گروه اختلاف پیش آمد. تنی چند مخالف آن بودند و به حق می گفتند علیه حجاب اجباری به ایران سفر کردهاند، بر این اساس هیچ لزومی برای رعایت حجاب نمی دیدند. و عدهای آن را موجه می دانستند، زیرا دیدار با خمینی و دیگران انگار به هر دلیلی برایشان مهمتر از همهچیز بود. اختلافهای موجود در نشریات غربی بازتاب یافت و بحثی را دامن زد که نتیجه آن همانا در راستای فروکش کردن این حرکت بینالمللی بود. نتیجه آنکه: "بیشتر حزبها و سازمانهای چپ، میانه و راست و نیز بسیاری از گرایشهای روشنفکری و سیاسی – چه در ایران و چه در جهان – از درک حقانیت و ظرفیت این جنبش ناتوان ماندند و از آن روی برتافتند."
حکومت انقلاب نیز حضور این گروه را در ایران نتوانست تحمل کند. وزارت امور خارجه در تدارک حکم اخراج "کیت میلت" کوشید و عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت، در جلسهای اعلام داشت که او بزودی از ایران اخراج خواهد شد. "میلت" فردای آن روز به همراه دوستش "سوفی کر" در هتل بازداشت می شود، پس از 24 ساعت زندان، آنان را در فرودگاه مهرآباد سوار هواپیما کرده از ایران بیرون می رانند. او در فرودگاه در پیامی به زنان ایران اعلام می دارد: "در آستانه خروجم، خروجی پیش از موعد و بیدلیل که به من تحمیل شده است، تمام مهر، همبستگی و تحسینام را در برابر شهامت و ایستادگیتان در نبرد برای آزادی ابراز می دارم؛ آزادی برای خودتان و آزادی و عدالت برای مردمتان".
میلت در این میان تنها کسی است که در بازگشت به آمریکا خاطرات خویش را از حضور در ایران به شکل کتابی تحت عنوان "به ایران رفتن" منتشر نمود. استقبال از آن باعث شد به چند زبان نیز ترجمه گردد. کتاب میلت که در واقع سفرنامه اوست به ایران، چون کمی پس از بازگشت به نیویورک به تحریر درآمده و هدف نویسنده "ثبت دادهها" بوده، تازگی داشت و "یکی از "دقیقترین و جامعترین گزارش تاکنونی در بارهی خیزش پنج روزه زنان تجددخواه و مبارز تهران است." او به همراه زنان معترض در همهجا حضور داشت؛ در دانشگاه تهران، کاخ دادگستری، استادیوم نصیری، نخستوزیری، تظاهرات خیابانی، همراه با زنان ایرانی در خانههایشان و سخنرانیها.
متأسفانه این اثر بینظیر تا کنون به زبان فارسی منتشر نشده است. ترجمه بخشهایی از آن به همراه ترجمه گزارشهای دیگری که اعضای این گروه و یا نشریات غربی از جنبش زنان در ایران نوشتهاند، در کتاب "همبستگی جهانی" آورده شده است.
در ناشناخته ماندن این جنبش یگانه بود که "جایگاهی شایسته" در تاریخ نیافت و "ارج و ارزشش ناشناخته ماند." به همین علت مؤلفین کتاب پس از سی سال به آن بازگشتهاند تا "در حد توانمان، سویههای گوناگونش را بازشکافیم و بر آن ارج" بنهیم.
در نگاهی کوتاه به نخستین جلد این اثر، آنچه بهویژه در مصاحبه با شرکتکنندگان یا فعالین و سازماندهنگان این جنبش به چشم می خورد، فراموشی خاطرههاست. بیشترین این افراد یادآور شدهاند که واقعیت موضوع را دقیقاً به یاد ندارند. در فشار به ذهن و سماجت مصاحبهکنندگان است که پارههای یادها در کنار هم قرار می گیرند تا از لابهلای آنها گوشههایی ناپیدا از جنبشی که سه دهه بیشتر از عمر آن نمی گذرد، بر خواننده هویدا گردند. در این شکی نیست اگر تدوین این کتاب بهانه نمی شد، چه بسا همین یادماندهها نیز به فراموشی سپرده می شدند.
فراموشیی یک تجربه یعنی تکرار تراژیک آن در فردایی نامعلوم به شکلی دیگر. تجربه که از ذهن جامعه پاک گردد، آن جامعه در تاریخ گُم می شود، در بازیابی هویت تاریخی خویش مجبور است گذشته را دگربار تکرار کند، چیزی که پنداری در ما نهادینه شده است. آواری که با انقلاب بهمن بر ما فرود آمد، نشان از فراموش کردن درسهای جنبش مشروطیت نیز داشت. ارزش این اثر هم در همین است، در اینکه تجربهای را ثبت تاریخ نموده و همین خود به نظرم در ستایش کتاب "خیزش زنان ایران در اسفند 1357" کافی است.
"خیزش زنان ایران در اسفند 57- همبستگی جهانی" را در 300 صفحه، نشر نقطه منتشر کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر