۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

کم هوشی مذهبی ها نسبت به آتئیست ها


نتیجه پژوهش جدیدی که از 63 مطالعه علمی که طی چندین دهه انجام گرفته، نشان می دهد که افراد مذهبی نسبت به غیر مذهبی ها کم هوش تر هستند. طبق بخشی از تحلیل دانشگاه روچستر به ریاست پروفسور مایرون زاکرمن، "رابطه قابل اتکای منفی بین هوش و دینداری" وجود دارد.

این مطالعه که با عنوان "رابطه بین هوش و دین داری: فرا تحلیل و توضیحات پیشنهادی" در مجله "شخصیت و نقد روانشناسی اجتماعی' منتشر شده است، تصریح می کند که - حتی در سال های اولیه زندگی کودک - با بالا رفتن هوش، احتمال دوری از مذهب نیز بیشتر می گردد. محققان همچنین دریافته اند که در سنین بالاتر، افراد دارای هوش متوسط بالاتر، کمتر احتمال دارد "خداباور" باشند. یکی از مطالعات مورد استفاده در مقاله زاکرمن، تجزیه و تحلیلی از اعتقادات 1،500 کودک با استعداد، با ضریب هوشی بیش از 135 بود که در خلال دوره ای طولانی انجام شده است. این مطالعه در سال 1921 آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. حتی در سنین بسیار بالا نیز این افراد نسبت به افراد متوسط (با ضریب هوشی متوسط) بسیار کم تر مذهبی هستند.
سه روانشناسی که این بررسی را انجام داده اند، هوش را "توانایی در استدلال، برنامه ریزی، حل مسائل، تفکر انتزاعی، درک ایده های پیچیده، یادگیری سریع و یادگیری از تجارب" تعریف می کنند و دینداری را معرف داشتن برخی از (یا همه) جنبه های دینی می دانند. همچنین عواملی مانند جنسیت یا تحصیلات هیچ تاثیری بر ارتباط بین هوش و باورهای دینی نمی گذارد. یکی از انتقاداتی که به این نتیجه گیری شده، این است که این بررسی تنها به یک تعریف از هوش تحلیلی می پردازد و اشکال به تازگی تعریف شده، یعنی؛ هوش خلاق و هوش عاطفی (شناخت و کنترل عواطف و هیجانات) را در نظر نگرفته است.
از این پژوهش که اولین فراتحلیل سیستماتیک از 63 مطالعه انجام شده در سال های 1928 و 2012 می باشد، 53 مطالعه مبین این است که ارتباط منفی بین هوش و دینداری وجود دارد، در حالی که 10 مطالعه از آن ارتباط مثبت را نشان داده است. تنها دو مطالعه ارتباط مثبت و منفی قابل توجهی در مجموع 35 مطالعه را نشان داده است.
روانشناسانی که این بررسی را انجام داده اند، همچنین به دنبال قبضه کردن تفسیر سکولار از این  یافته ها بوده و گفته اند که افراد باهوش تر کمتر احتمال دارد به باورهای دینی گرایش داشته باشند؛ زیرا خود را با ایده هائی حول کنترل شخصی درگیر می کنند. این محققین نوشته اند که مردم هوشمند به طور معمول زمان بیشتری در مدرسه صرف کرده و به شکلی از خودگردانی، که بازدهی آن منافعی در درازمدت دارد، دست می یابند. دستیابی به مشاغل سطح بالاتر (اشتغال بهتر، حقوق و دستمزد بالاتر) باهوش ترها، می تواند منجر به داشتن اعتماد به نفس بالاتر شود و آنان را به کنترل شخصی تشویق نماید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر